پرسش :

آیا در حکومت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امام علی(علیه السلام) عوامل حکومتی آنها در اماکن عمومی با بی حجابی یا بد حجابی برخورد می­کردند؟


پاسخ :
با مقدمه ای کوتاه از سخنان شهید مطهری درباره تفکر فقهی اسلام به پاسخ می پردازیم. ایشان می فرمایند: یکی از مسائلی که از صدر اسلام در میان مسلمین مطرح بوده این است که در این دین حکمی که تعبّدی محض باشد یعنی خالی از هر مصلحت و حکمتی و صرفا یک دستور اختراعی محض باشد وجود ندارد، البته ما باید به هر دستوری که ثابت شد از ناحیه دین است عمل کنیم خواه، این که حکمتش را فهمیده باشیم یا نفهمیده باشیم[1].
با عنایت به این نکته که از معصومین تنها رسول اکرم ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ و امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ حکومت داشته اند که دوران حکومت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ نیز اندک است و هر چند از نظر تاریخی معلوم نیست که آیا وضعیت زنان قبل و بعد از نزول آیات حجاب تفاوت داشته یا نه؟ اما این مطلب قابل تأمل است که نسبت به زمان حاکمیت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از آن جا که این حکم در سال پنجم یا هشتم هجری اصدار یافته است و نوع حجاب در آن زمان به عنوان یک فرهنگ در آمده بود و فرهنگ ها همچنان که به تدریج و به کندی شکل می گیرند از بین بردن آن نیز نیاز به زمان دارد و یک پروسه طولانی مدت و کار فرهنگی طاقت فرسا می طلبد تا بتوان آثار یک فرهنگ نادرست را از بین برد؛ بنابراین، بی حجابی یا بدحجابی نیز که از فرهنگ های نادرست وامانده از زمان جاهلیت بوده، زدودن آثار آن نیاز به صبر و حوصله و بردباری دارد. بر فرض که برخورد قهر آمیزی نیز صورت نگرفته باشد جا دارد. زیرا زدودن آثار و عقائد وامانده از دوران جاهلیت زمان می طلبد و در مورد حاکمیت امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ نیز مطلب به درستی روشن نیست اما نمی توان به طور قطع و یقین نیز گفت که اصلاً برخوردی صورت نگرفته است.
اما نکته مهم در این رابطه این است که: مگر مستند ما در استنباط و احکام شرعی تنها ویژه سیره معصومین ـ علیهم السلام ـ است؟ آن چه در فقه شیعه منبع استنباط و استخراج حکم شرعی است کتاب و سنت و اجماع و عقل است و اتفاقاً سیره از آن جهت که ممکن است شرایط و مقتضیاتخاصی در آن زمان حاکم بوده و به تعبیر فنی، قضیه موضوعی و شخصی در میان بوده دارای اجمال بوده و چندان قابل تمسک نیست.
با عنایت به این نکته که هم خداوند متعال و هم معصومان ـ علیهم السلام ـ خواهان اجرای تمامی قوانین الهی هستند که از وصیت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ به معاذ بن جبل در آن هنگام که او را به سوییمن می فرستاد نیز به خوبی استفاده می شود که فرمود: «و اظهر الاسلام کلّه صغیره و کبیره» امر اسلام را کاملاً چه کوچک و چه بزرگ آشکار ساز.[2] و از طرف دیگر از آن رو که در اجتهاد پویا مولفه های گوناگون نقش ایفا می کنند و از آن جمله زمان و مکان است که زوایا و وضعیتِ موضوعِ موردِ حکم را تحت تاثیر قرار می دهد، خود معصومینـ علیهم السلام ـ راهکاری اندیشیده اند تا این پویایی و جاودانگی احکام اسلامی هم چنان محفوظ بماند؛ بدین جهت فرموده اند «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع»؛«ما اصول و کلیات را به شما عرضه می داریم و شما فراخور موضوعات و مصادیق گوناگون، احکام آن را استخراج نموده و بر آن متفرّع سازید.»[3] و چنان که گفته شده در رابطه با حق حاکم شرع نسبت به تعزیر نمودن مرتکبین معاصی و تارکان واجب، قاعده و قانون کلی از جانب معصومین ـ علیهم السلام ـ بیان شده است و فقیه جامع الشرایط می تواند این اصل کلی را بر موضوعات گوناگون و از جمله مسئله حجاب متفرّع سازد و به تعبیر مرحوم بجنوردی، ائمه ـ علیهم السلام ـ اصول کافی را وضع کرده و فقها را بر تفریع آن بر موضوعات امر نموده اند.[4]
و در علم اصول ثابت شده است که امر دلالت بر وجوب دارد؛ بنابر این، فقیه وظیفه دارد حکم به تعزیر را در این زمینه اعلام نموده و در صورت وجود شرایط و مصلحت، آن را اجرا کند و پس از گذشت بیش از 1400 سال از دوران آغاز اسلام بی تفاوتی در قبال آثار و عقاید جاهلی توجیه منطقی ندارد.
نکته دیگری که در این باره می تواند گره گشا باشد این که، در پاره ای از مواقع مقررات مربوط به نظم عمومی اقتضای برخی قوانین را دارد؛ برای مثال، قوانین مربوط به راهنمایی و رانندگی برای برقراری نظم در امور رانندگی و جلوگیری از تصادفات و هرج مرج ها وضع می گردد و یا در هر زمان تغییرات متناسب با زمانه مییابد؛ حال آنکه ممکن است برخی موضوعات در زمان پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام وجود نداشته و یا وضعیت به گونه ای بوده که اصولا یا امکان وضع چنین مقرراتی وجود نداشته یا اجرای آن ناممکن بوده است. همان گونه که در بالا اشاره شد چون بی پوششی و یا بدپوششی یک فرهنگ رایج در زمان جاهلیت بود و زدودن و از بین بردن چنین فرهنگی با زور و اجبار امکان نداشته بلکه لازم بوده تا فرهنگ سازی و تبیین آثار و مزایای حجاب برای آنان صورت پذیرد، عملاً دست به اقدامات قهری زده نمی شده است. گذشت بیش از 1400 سال از زمان پیامبر نشان می دهد که فرهنگ جاهلی آنچنان رسوخ نموده که هنوز هم بسیاری از ابنای بشر به محاسن و فواید داشتن حجاب پی نبرده اند. پس، باید به حکومت این اختیار را داد تا پس از زمینه سازی برای حجاب و تحکیم فرهنگ آن و پدیدارییک هنجار مسلم، بتواند قانون حجاب را به اجرا درآورد و شهروندان را به آن الزام نماید. البته این نکته مهم نیز نباید مورد غفلت قرار گیرد که توسل به برخی امور قهری باید به عنوان آخرین حربه مورد استفاده قرار گیرد و گرنه اثر عکس خواهد داشت؛ ضمن این که نباید از غفلت متولیان فرهنگی در این زمینه چشم پوشید؛ زیرا، اگر آنان به رسالت خویش به نیکی عمل می‌نمودند وضعیت جامعه ما این گونه نبود.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1.جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، قم: اسراء، 1391.
2.شفیعی سروستانی، ابراهیم، حجاب: مسئولیت‌ها و اختیارات دولت اسلامی، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1387.
3.فتاحی زاده، فتحیه، زن در تاریخ و اندیشه اسلامی، قم: بوستان کتاب قم، 1393.
4.محمدی آشنایی، علی، حجاب در ادیان الهی، قم: یاقوت، 1378.
5.مطهری، مرتضی، مسئلة حجاب، تهران: صدرا، 1393.
6.مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، تهران: صدرا، ‎۱۳۶۵.

پی نوشت ها:
[1]. ر.ک مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، تهران، صدرا، 1373، چاپ نهم، ج 1، ص 245 ـ 254.
[2]. تحف العقول، ص 26؛ عبدالملک بن هشام، السیرة النبویه، مصر، مصطفى البابى، 1375هـ . ق، ج3، ص 412.
[3]. ابن ادریس حلی، السرائر، ج 3، ص 575؛ الفوائد الطوسیه، ص 463؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 3، ص 62.
[4]. سید حسن بجنوردی، القواعد الفقهیه، المقدمه، ص 11.

منبع: اندیشه قم